، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات رادین

2

1391/2/17 13:11
نویسنده : سمیرا
263 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

خدایی که نی نی نازی چون تو رو توو وجودم گذاشته......

عسلم سلام

امروز دقیقا تو ٢٨ هفته و ٣ روز هستی گل پسرم

خیلی دلم میخواد که زودی هفته ها تموم بشن و من ببینمت........

گاهی وقتا فکر میکنم یه رویایی...... فکر میکنم همه چی الکیه..... ولی وقتی خودتو نشون میدی دلم غش میره برات...... اونجا چقد خدا رو شکر میکنم......

عزیز مامان!.... مامان! چقد کلمه دوری بود برام!!!‌ هنوزم باورم نمیشه که تو میخوای منو مامانی صدا بزنی.......

این روزا شیطون تر شدی........ هربار بابایی میخواد بره توام بیدار میشی...... میدونم که وقت خواب و بیدارت داره شکل میگیره...... میدونم وقتی هم دنیا بیای همین روال رو پیش میخوای بگیری.......

خوشگل من..... جمعه اولبن عروسی رو سه تایی با هم رفتیم..... چقد تو اولش تعجب کرده بودی از صدای وحشتناک ارکستر..... اما کمی که گذشت عادت کردی و شروع کردی به بالا و پایین پریدن..... فدای تو بشم الهی..... جیگر خودمی دیگه

قربونت برم الهی که انقد خودتو برای من و بابایی لووس میکنی........ میدونم باباییت رو بیشتر دوس داری..... چون وقتایی که اذیتش میکنم توام تلافی میکنی!!!!!!

خوشگلم میخواستم کمی برات بنویسم...... اما ترجیح میدم تووو یه پست دیگه بنویسم تا با این کلماتی که برات نوشتم قاطی نشه..... میخوام وقتی بزرگ شدی بدونی چقد برای بوودنت خوشحالم و چقدر حرف نگفته دارم که برات بزنم......

دووست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)